http://setfa.net/images/r3dw3lir6droefw1dk.jpg


[ بازدید : 137 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 6 آذر 1394 ] [ 23:20 ] [ فاطمه ]

[ ]

عجب


آخه یه آدم چقده میتونه خنده دار باشه عین بچه ها لج کرده

دارم یه چی دیگه میپرسم یه چی دیگه جواب میده

کلا داره نادیده ام میگیره :///

جالبه واقعا^-^

خنده ام میگیره خب از رفتارای دخترونه اش عین این دختر بچه های4،5ساله است

واقعا چرا این همه بچه است :///

تعجب آوره دیگه منم حرفی ندارم دوبار پرسیدم پیچوندم

منم دیگه چیزی نمیگم وقتی نمیخواد جوابمو بده پیاممو نمیخونه

ولی من لجباز تر از اونم زدم ناراحتش کردم واقعا البته این نظر منه صداش

این طور میگفت ناراحته میگفت دلش گرفته ازم

+بهم داره یاد میده چطور باهاش برخورد کنم میگفتم خب من دلم صاف نمیشه اگه سرش داد نکشم

خیلی حرسم داده بعد میگفت خب یکم آروم تر یکم محترمانه مثل یه دختر خانم دعوا کن

من میگم بلد نیستم طوفان به پا میکنم میزنم شخصیت طرف مقابل رو له میکنم

بهش گفتم همه چی رو پاک کن قول بهم بده هیچی نگفت شاید دلش نمیخواست

چون این همه به یه نفر چیز میگی باز میگی بایه فراموش کردم تمومش کن

برا من مهم نبود اما انگار واسه اون بود نمیدونم به هرحال بی خیال

++[یا برو یا که بمان یا نگهت میدارم

من که اصرار ندارم تو خودت مختاری]


[ بازدید : 95 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 18 خرداد 1397 ] [ 3:34 ] [ فاطمه ]

[ ]

باید بگم متاسفم


نمیدونم چی بگم حس میکنم ناراحت شده

چی بگم بهش خراب کردم

جواب نمیده ،قهره الان مثلا نمیدونم دوست دارم بگم بی خیال

بی خیال شدم خیلی بیشتر از اونی که فکرشم بکنم

تندم گاهی البته میشه همیشه این جور نیستم

بیشتر با این اینجورم چون خیلی اذیتم کرده شاید به خاطر اینکه رو اون یه حساب دیگه میکردم

اما اونجور که فک میکردم نبود شایدم اونم فک نمیکرد من این طور باشم:///

اون حسابی آدم داره دورش دیگه چه نیازی به رفتار من داره

بزار خوش باشه دیگه●-⊙


[ بازدید : 86 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 17 خرداد 1397 ] [ 22:01 ] [ فاطمه ]

[ ]


آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،

شیطان دچار درد شدید در سر میشود

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

این پیام را به دیگران ارسال کنید ،

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

فریب شیطان را نخور!!!!!

پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید

و توی وب هاتون بذارین..

[ بازدید : 101 ] [ امتیاز : 1 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ] [ 0:10 ] [ فاطمه ]

[ ]


سلام با همگی خوبین اگه از اون وبم اومدین اینجا خوش اومدین


[ بازدید : 222 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ] [ 21:39 ] [ فاطمه ]

[ ]

فاز چیست


چکیده: در این درس با معرفی فاز مفهوم همگن بودن محلول ها روشن تر خواهد شد. بخشی از یک سامانه که خواص شدتی در همه جای آن یکسان است فاز نامیده می شود.

شرح درس:در فضای درونی یک لیوان که با آب خالص پر شده است و یک سامانه محسوب می شود، خواص شدتی از قبیل رنگ، طعم، حالت فیزیکی آب در همه جای آن یکسان است. در این جا مفهومی به نام فاز مطرح می شود که در کتاب درسی، دو تعریف برای آن وجود دارد:


1- فاز بخشی از ماده است که حالت فیزیکی و ترکیب شیمیایی در همه نقاط آن یکسان است.
2- فاز بخشی از سامانه است که خواص شدتی آن در همه جهت ها کاملا یکسان است.

با توجه به این تعاریف لیوان پر از آب خالص یک فاز دارد ولی اگر نیمی از آب را خالی کنیم و یک تکه یخ در آن بیندازیم، در این صورت سامانه دارای فازجامد (یخ)، مایع(آب) و گاز( هوای موجود در نیمه خالی) خواهد بود.

فاز چیست؟


هر کدام از تبدیل های جامد به مایع، مایع به بخار، بخار به جامد و ...یک تغییر فاز به شمار می آیند. وقتی که تغییر فازی انجام شود (مانند ذوب شدن یخ) ماهیت شیمیایی ماده تغییر نمی کند.


نکته: تغییر فاز یک تغییر فیزیکی است.


مخلوط های ناهمگن دارای بیش از یک فاز هستند. در این مخلوط ها همواره مرز میان فازها قابل تشخیص است.
• به مرز میان دو فاز فصل مشترک گفته می شود.

فاز چیست؟


نکته: مخلوط یک فازی همان مخلوط همگن یا محلول است.


برای یک ماده خالص، واژه حالت و فاز هم معنا هستند، اما در مورد مواد ناخالص (مخلوط) چنین نیست. برای مثال در یک ماده ناخالص مانند مخلوط آب و روغن، هر دو ماده در حالت فیزیکی مایع قرار دارند اما دو فاز جداگانه محسوب می شوند. ولی اگر آب به عنوان یک ماده خالص در دو حالت فیزیکی باشد، دو فاز جداگانه را نیز تشکیل می دهد در واقع واژه حالت فیزیکی و فاز برای آن مترادف هستند.

در مواد خالص تنها چیزی که ممکن است دو فاز جداگانه را ایجاد کند حالت فیزیکی است.


[ بازدید : 179 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 22 دی 1395 ] [ 20:55 ] [ فاطمه ]

[ ]


مارماهی‌ها تنها مخلوقاتی نیستند که قادرند جریان ناگهانی و دردآور الکتریسیته را به بدن دشمنان خود منتقل کنند. برخی از موجوداتی که این توانایی را دارند اصلا جزو جانوران آبزی به شمار نمی‌آیند!

میکروب‌های اعماق اقیانوس: در اعماق اقیانوس، میکروب‌هایی زندگی می‌کنند که به نوعی «باتری زنده» محسوب می‌شوند. این میکروب‌ها قادر هستند تا الکترون‌ها را از میان فلزاتی که بر روی آنها زندگی می‌کنند عبور دهند.



گربه‌ماهی برق‌دار: میزان برق تولید شده توسط بدن این ماهی به اندازه‌ای است که می‌تواند یک رایانه به مدت یک ساعت روشن نگه دارد. گربه‌ماهی برق‌دار از شوک حاصله برای بی‌حس کردن شکار خود استفاده می‌کند.

ماهی پوزه فیلی: سیگنال‌هایی که از طریق اعصاب نخاعی ماهی به سمت پایین بدن آن حرکت می‌کنند، با تحریک سلول‌های الکتریکی نزدیک دم جانور یک میدان الکتریکی ایجاد می‌کند. ماهی پوزه فیلی از این میدان الکتریکی برای جهت‌یابی استفاده می‌کند.سیگنال‌هایی که از طریق اعصاب نخاعی ماهی به سمت پایین بدن آن حرکت می‌کنند، با تحریک سلول‌های الکتریکی نزدیک دم جانور یک میدان الکتریکی ایجاد می‌کند. ماهی پوزه فیلی از این میدان الکتریکی برای جهت‌یابی استفاده می‌کند.

زنبور سرخ مشرقی: در حالی‌که رنگدانه‌های قهوه‌ای موجود در اسکلت خارجی این زنبور سرخ نور خورشید را به دام می‌اندازد، بافت زردرنگ بدن زنبور این نور را به الکتریسیته تبدیل می‌کند. علت انجام این کار هنوز برای زیست‌شناسان ناشناخته است.



[ بازدید : 141 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 8 دی 1395 ] [ 21:51 ] [ فاطمه ]

[ ]


با فرا رسیدن زمستان و اپیدمی شدن بیماری های منصوب به آن، حفظ سلامتی دشوار میشود و نیازمند دقت و مراقبت فراوان علی الخصوص برای یکی مثه بنده که هراسی منحصر به فرد از امپول وسایر شیوه های دردناک . شکنجه گرایانه ان دارم. گفتنی است که بنده همین جا از پزشکان محترم درخواست کرده بودم که متدی انسانی تر برای مداوا اختراع کنند اما عزیزان تا این لحظه ترتیب اثر نداده اند، بنا براین میشود دریافت که انفلونزا از دید حقیر پیش از اینکه یک بیماری باشد مصیبت است و از این رو حضور بنده در مراکز درمانی از مجالس تشییع جنازه وابستگان فقط یک دست لباس مشکی کم دارد و توام است با تقریبا همان میزان اه و ناله و زاری، پس خصوصا در این فصل سال حتی از جواب دادن به پیامک های ارسالی از سوی سرماخوردگان و زکام شدگان محترم هم امتناع می کنم.
در یک عصر زمستانی به دستور مادر و جهت رفع نگرانی ایشان مشغول راهنمایی کاروان شترهای سرگردان داخل اتاقم بودم تا خدایی نکرده یک وقت راه گم نکنند که مهران دوباره مثل عجل معلق و با خبری تکان دهنده سر رسید
-چیه تو خونه نشستی؟ تاکی میخوای از فرهنگ دور باشی؟ تو اصلا تا حالا خاک صحنه خوردی؟
-دیگه چی شده؟
-دورخیز کردم برای سیمرغ بلورین
ته دلم گفتم در ان جشنواره ای که به تو حتی کرکس مقوایی بدهد هم را باید گل گرفت که استاد در توضیح فرمود دوست کارگردانش برای او نقشی کنار گذاشته و از من خواست که همراهش باشم. راستش بیشتر از هنرنمایی ان فضل مجسم و البته دیدن پشت صحنه تولید یک اثر سینمایی راغب بودم قیافه ادمی را ببینم که موفق شده در وجود دوست خرفت من یک استعدادی پیدا کند. از این رو در رکاب استاد راهی شدم به سمت خانه شان که به فرموده اش ده دقیقه بعد سرویس انجا بود. دروغ چرا با دیدن وانت قراضه ای که دنبال مهران فرستاده بودند و اصرار راننده که اگر دو نفری جلو بنشینید جریمه ام می کنند خواستم از رفتن انصراف دهم یا حداقل با تاکسی به محل فیلمبرداری بروم که جمله ی حکیمانه ای از ان خردمند فرزانه حس ترحم و رفاقتم را بر انگیخت.
-اگه دوستی امروز که وانت اومده دنبالم همرام بیا نه وقتی که لیموزین سوار میشم
بدین ترتیب بنده را با این مقام و موقعیت و تحصیلات عالیه سر سیاه زمستان به قسمت بار تحویل دادند و حرکت کردیم، تنها نکته قابل ذکر در طول مسیر صدایه بلند ضبط ماشین بود و تصنیفی که مربوط میشد به خاطرات مسافرت دسته جمعی خواننده اثر و دوستانشان در بهار سال گذشته. گویا یک بانویه بامحبتی هم همسفرشان شده بود و همراهشان می امد و اینکه ان هنرمند وارسته تردید داشتند سر صحبت را با ایشان باز کنند یا نه. البته سر انجام راز دلشان را به او گفتند و یک چیزی جواب شنفتند که بنده لا به لای سوز و کوران خیلی متوجه نشدم اما انگار ان خانم ضمن رد پیشنهاد اقای خواننده نادانی ایشان را هم مورد نکوهش قرار دادند.
القصه به مقصد رسیدیم و به محض پیاده شدن کارگردان چنان بازیگرش را به اغوش کشید و تحویل گرفت که من داشتم باور میکردم دوستم تبدیل به ادم مهمی شده است اما با توضیح سکانس و نقش استاد در ان دریافتم که ایشان هم یکی از همان چند صد نفری است که جز به قصد مسخره کردن مهران با او رفاقت نمیکند. داستان از این قرار بود که باید دوست بنده را لای پتو می پیچیدند طوری که حتی شصت پایش هم پیدا نباشد تا بعد به فرمان کارگردان جنازه را در تابوت بیندازند و چند متری رویه دست ببرند. مهران را کنار کشیدم که اینا اوردنت اینجا بهت بخندن والا هر کدوم از عوامل فیلم هم می تونستن اینکارو بکنن اما استاد معتقد بود من نمیفهمم و از ان دسته ادم هایی هستم که فکر می کنم یک شبه میشود ره صد ساله رفت و تاکید فرمودند این راهی است که به فستیوال کن ختم میشود. ناگفته نماند ان تندیس لیاقت و استعداد البته ناخواسته اما به خوبی از رفیق کارگردانش انتقام گرفت و با تکان های محسوسی که از یک مرده بعید بود کار را به برداشت هفتم کشاند تا برایش درس عبرتی شود و بداند که دست انداختن ادمهای کودن هزینه بردار است .
به هر ترتیب پس از ایفای رول جاودانه ی میت توسط دوسته نخاله ام به خانه هایمان برگشتیم . موقع ورود مادر را دیدم که داشت به قصد خرید اماده رفتن می شد و هنوز پایش را بیرون نگذاشته بود که عطسه ای از من متوقفش کرد -صبر اومده و پنج ثانیه بعد دومی -اینم جخت. اما سومی و چهارمی و پنجکی در کمتر از یک دقیقه نشان داد که دیگر موضوع ربطی به ماندن یا رفتن مادر ندارد و باد و بوران و پشت وانت نشستن کار بنده را ساخته است....



[ بازدید : 397 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 15 ارديبهشت 1395 ] [ 12:32 ] [ فاطمه ]

[ ]



[ بازدید : 386 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 15 ارديبهشت 1395 ] [ 12:24 ] [ فاطمه ]

[ ]



[ بازدید : 305 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 15 ارديبهشت 1395 ] [ 12:23 ] [ فاطمه ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]